معمولا تعطیلات نوروز برای کسانی که علاقه به کتاب خواندن دارند زمان بسیار مناسبی است. از این رو تصمیم گرفتیم تا ده کتاب بورسی خوب را به شما جهت خرید معرفی کنیم تا زمان را برای جستجو از دست ندهید.
یک) اقتصاد رفتاری دامیز
این کتاب از دکتر موریس آلتمن (استاد در رشته اقتصاد رفتاری و اقتصاد بین الملل در دانشگاه ویکتوریا در ولینگتون و همچنین استاد اقتصاد در دانشگاه ساسکچوان کانادا) به معرفی طیف گسترده و وسیعی از موضوعات اقتصادی مهم، تحت یک نگاه جدید می پردازد: از سیکل های اقتصادی تا حباب ها، از پس انداز تا سرمایه گذاری، از رفتارهای اخلاقی تا برابری و عدالت، از اثرگذاری انتخاب های ما بر نتایج اقتصادی، از تاثیر احساسات ما تا محاسبات دقیق و فلسفی در تصمیم گیری ها، از اعتماد به نفس های بالا تا عدم اعتماد به نفس کافی، از عشق به پول تا اهمیت وضع موجود و مطمين کنونی. در همه این موارد، اقتصاد رفتاری حرف های مهم و فراوانی برای گفتن دارد.
کتاب اقتصاد رفتاری دامیز به معرفی تيوری های اقتصادی مختلفی خواهد پرداخت و به شما خواهد آموخت که در چه حوزه هایی اقتصاد سنتی و اقتصاد رفتاری با هم متفاوت هستند و همینطور در چه مواردی با هم همپوشانی دارند. برای درک این کتاب نیازی نیست که شما الزما دارای تحصیلات دانشگاهی در حوزه اقتصاد باشید؛ پیروی از اصولی که در کتاب لحاظ شده به شما کمک خواهد کرد تا به اطلاعات مورد نیاز خود دست پیدا کنید. اقتصاد رفتاری به تازگی ابزارهای جدیدی را به علم اقتصاد افزوده است تا به شما کمک کند که احساس مردم را هنگامی که تصمیماتی را اتخاذ می کنند بهتر درک کنید. به یاد داشته باشید که این کتاب، یک کتاب مرجع است؛ این بدان معناست که لازم نیست شما برای درک آن الزاما از فصل یک شروع کرده و حتما به انتهای کتاب برسید. همچنین لازم نیست تمام مطالب را عینا حفظ کنید بلکه می تواند بارها و بارها به این کتاب رجوع کرده و اطلاعات مورد نیاز خود را پیدا کرده و بیاموزید.
فهرست مطالب:
بخش اول: معرفی اقتصاد رفتاری: دانش انتخاب کردن در دنیای واقعی
- فصل اول: رمزگشایی از اقتصاد رفتاری
- فصل دوم: نگاهی واقعیتر به فرضیات
- فصل سوم: اقتصاد عصبی (نورواقتصاد): کاوشی درباره نقش مغز در تحلیلهای اقتصادی
- فصل چهارم: چرا مشوقها و بازارها مهم هستند، اما پول همه چیز نیست
بخش دوم: درک انتخابها
- فصل پنجم: کنکاشی درباره محدودیتهای انتخاب آزاد
- فصل ششم: اکتشافهای سریع و ساده، و تصمیمگیری در دنیای واقعی
- فصل هفتم: چگونه چارچوب انتخابها بر تصمیمگیری اثرگذار هستند
- فصل هشتم: چگونه هنجارها، همسالان، تاریخ و فرهنگ برانتخاب ما تاثیر میگذارند
- فصل نهم: چرا جنسیت، فرزندان و سن، در تحلیلهای اقتصادی مهم هستند
بخش سوم: رشد و گسترش کیک اقتصادی: اهمیت اقتصادی اخلاق، رفاه و فرهنگ
- فصل دهم: چرا افراد هوشمند، مالیات پرداخت می کنند، بازیافت می کنند، و حتی قوانین را می شکنند
- فصل یازدهم: تامین کار در جهان واقعی
- فصل دوازدهم: جعبه سیاه شرکت: روابط انسان و بهرهوری
- فصل سیزدهم: اقتصاد خوب: چگونه رفتار اخلاقی می تواند منجر به رشد اقتصادی شود
- فصل چهاردهم: چرا موسسات مهم هستند
بخش چهارم: بررسی برخی دیدگاههای اقتصاد رفتاری درباره دنیای عجیب واقعیت اقتصادی؛ به ویژه هنگامی که وقوع حبابها و رکودها و ناکارآمدیهای اقتصادی رخ میدهد
- فصل پانزدهم: رمزگشایی از دانش مالی رفتاری
- فصل شانزدهم: نگاهی به رکودها و بحرانهای اقتصادی
- فصل هفدهم: هنر و دانش خوشبختی: آیا شما میتوانید
بخش پنجم: بخش دهگانهها
- فصل هجدهم: ده کاربرد اقتصاد رفتاری در سیاستهای کلیدی کلان
- فصل نوزدهم: ده تجربه در اقتصاد رفتاری
- فصل بیستم: ده درس از اقتصاد رفتاری درباره تصمیمگیری
دو) چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم؟
کتاب چگونه دو میلیون دلار در بازار بورس به دست آوردم نوشته نیکولاس دارواس است که با ترجمه محمدمهدی خرازی منتشر شده است. این کتاب به شما یاد میدهد چطور مسیر زندگیتان را تغییر دهید.
درباره کتاب:
کتاب پیش رو داستان تاثیرگذار رقصندهای مجار است که بدون هیچ دانش قبلی وارد بازار بورس شده و با پشتکار و خلاقیت به ثروتی چشمگیر دست مییابد. نیکولاس دارواس در این کتاب راهکارهای نوینی در جهت موفقیت در بازار بورس ارايه میدهد که بیتردید راهگشای همە علاقمندان و فعالان در این زمینه است. گذشته از این، خواندن این کتاب به همە رهجویان موفقیت پیشنهاد میشود. آنچه در این کتاب نظر من را بیش از همه به خود جلب کرد، پایداری نویسنده در دستیابی به خواستهاش بود. به رغم شکستهای پی در پی، دارواس همواره قامت راست کرده و مسیری نو از تجربیاتش میسازد. او که میداند چه میخواهد، مفهوم شکست را به چالش کشیده و درسهایی که از اشتباهات گذشته میگیرد را چون صخرههایی در مسیر صعود درنوردیده و تا رسیدن به قله از پای نمینشیند. راز بزرگ نهفته در پس رازهایی که دارواس در زمینە بورس پرده از آنها بر میدارد، همین پشتکار او است که بنمایە اصلی موفقیتش است.
داستان نیکولاس دارواس یکی از افسانههای حیرتانگیز است. چیزی که نباید فراموش کرد این است که دارواس صرفا یک رقصنده نبوده او در بوداپست تحصیلات و تحقیقات بسیاری در زمینه اقتصاد داشته است.
بخشی از کتاب:
میدانستم که سهام بالا و پایین میرود (این تنها چیزی بود که میدانستم) بنابراین از برادران اسمیت پرسیدم که آیا میتوانند این ضمانت را به من بدهند: اگر ارزش سهمها زیر 50 سنت رفت مابهتفاوت را به من پرداخت کنند. آنها پذیرفتند که برای مدت شش ماه این کار را انجام دهند.
بر حسب اتفاق در مدت توافق شده نتوانستم سهام را نگاه دارم. از اینکه برادرها را ناامید کرده بودم احساس بدی داشتم، بنابراین پیشنهاد دادم که سهام را به عنوان یک حرکت نمادین خریداری کنم. چکی به مبلغ سه هزار دلار برای آنها فرستاده و 6000 سهم از سهام شرکت بریلاند دریافت کردم.
تا دو ماه بعد که به طور اتفاقی قیمت سهام را در روزنامه نگاه میکردم، به آن سهمها اصلا فکر نکرده بودم. ناگهان در صندلیام از جا پریدم. سهم 50 سنتی بریلاند من به ارزش 1.90 دلار افزایش پیدا کرده بود. فورا آن را فروختم و سودی حدود 8000 دلار دریافت کردم.
در ابتدا نمیتوانستم باور کنم. برای من به جادو شباهت داشت. احساس فردی را داشتم که برای اولین بار وارد مسابقه شده و به واسطه شانس و اقبال بر همه پیروز شده است. او در حالی که جایزههایش را نقد میکند میپرسد: «تا چه مدت قرار است این روال ادامه داشته باشد؟»
دریافتم که همه زندگیام از چنین امکان شگفتانگیزی محروم بودهام. تصمیم گرفتم وارد بازار سهام شوم. هرگز از این تصمیم پا پس نکشیدم، اما از مشکلاتی که قرار بود در این جنگل ناشناخته با آنها مواجه شوم بسیار اندک میدانستم.
مطلقا هیچ اطلاعاتی در مورد بازار سهام نداشتم. حتی نمیدانستم که یکی از این بازارها هم در نیویورک وجود دارد. تنها چیزی که شنیده بودم در مورد سهامهای کانادایی، بهخصوص سهام معدن بود. از آنجا که تا آن زمان این سهامها بسیار به من سود رسانده بود، عاقلانهترین کار حفظ کردن ارتباطم با آنها بود.
اما چهطور شروع کنم؟ چهطور دریابم که چه سهمهایی باید بخرم؟ نمیشود با گیره سهمها را بیرون کشید؛ باید اطلاعات داشت. این مشکل اصلی من بود: چگونه این دانش را به دست آورم. در حقیقت اکنون دریافتهام که برای یک فرد عادی این کار غیرممکن است، اما در آن زمان تصور میکردم تنها کافی است از افراد سوال کنم تا راز بزرگ را یاد بگیرم. تصور میکردم اگر به اندازه کافی سوال بپرسم با افرادی که اطلاعات دارند آشنا خواهم شد. با هر کسی برخورد میکردم، میپرسیدم که اطلاعاتی در مورد بازار سهام دارد یا خیر. با کار در کلوپهای شبانه افراد ثروتمند زیادی را ملاقات میکردم و فکر میکردم آنها باید چیزی بدانند.
سه) قوی سیاه
معرفی کتاب قوی سیاه
کتاب قوی سیاه؛ اندیشهورزی پیرامون ریسک اثر نسیم نیکولاس طالب به تاثیر رویدادهایی که وقوعشان را محال میپنداشتهایم میپردازد. موضوع محوری کتاب قوی سیاه پیشگیری از پیشبینی و مقاوم شدن در برابر شکست و رویدادهای منفی است. این کتاب برای 36 هفته در فهرست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت.
درباره کتابکتاب قوی سیاه با مقدمهی جالبی آغاز میشود. نسیم نیکولاس طالب داستان جالبی را از مشاهدهی اولین قوی سیاه در استرالیا تعریف میکند. بعد توضیح میدهد که مشاهدهی تنها یک قوی سیاه این حقیقت را آشکار کرد یک مصداق میتواند باوری را بیاعتبار کند. باوری که حاصل هزاران سال مشاهدات تاییدی میلیونها قوی سفید بوده است. در حقیقت نظریهی قوی سیاه به بررسی اثرات شدید ناشی از برخی از رویدادهای بسیار غیرقابلپیشبینی و نادر و همچنین تمایل انسان به یافتن توضیحاتی ساده و دم دستی برای این رویدادها میپردازد.
نسیم نیکولاس طالب در کتاب قوی سیاه، تاثیر رویدادهایی که وقوعشان را محال میپنداشتهایم، پا را از این مسيله منطقی-فلسفی فراتر نهاده و وارد واقعیتی تجربی شده است. واقعیتی که میتواند قوی سیاه دنیای تفکرات ما باشد. رویدادی خارج از چهارچوب زندگی که تاثیری فوقالعاده میگذارد و ما را وامیدارد تا بعد از وقوعش به دنبال توضیحی برای علت آن باشیم.
نسیم نیکولاس طالب در این کتاب روشنگرانه که نقطه عطفی در تفکر مدرن محسوب میشود با نثری شیوا نشان میدهد که این رویدادهای قوی سیاه تقریبا همه مسایل مربوط به دنیای ما را توضیح میدهند؛ با این حال ما -و به ویژه متخصصان- نسبت به آنها نابیناییم. نویسنده با پرداختن به موضوع شکنندگی و مقاوم بودن در برابر قوهای سیاه، کمک میکند بهترین رویدادها را بشناسیم و از آنها به نفع خودمان بهرهبرداری کنیم.
بخشی از کتاب قوی سیاهمنطق قوی سیاه موجب میشود نادانستههای ما نقشی بس مهمتر از دانستههای ما داشته باشند. توجه کنید که بسیاری از قوهای سیاه، به دلیل ناگهانی بودن، میتوانند وضع را بدتر کنند: به رویداد یازده سپتامبر سال 2001 بیندیشید. اگر در روز دهم سپتامبر، ریسک این پیشامد به شیوهای معقول قابلدرک بود، این پیشامد رخ نمیداد. اگر ریسک این پیشامد جدی بود، هواپیماهای جنگنده بر فراز برجهای دوگانه چرخ میزدند، هواپیماهای مسافری درهای ضدگلوله قفلشده میداشتند، و این حمله صورت نمیگرفت؛ تمام. شاید هم چیز دیگری پیش میآمد. چه چیزی؟ نمیدانم.
آیا شگفتآور نیست شاهد رویدادی باشیم درست بهایندلیل که قرار نبوده روی بدهد؟ (یعنی چون انتظار نداشتهایم روی بدهد، برای پیشگیری از آن کاری نکردهایم.) ما در برابر چنین رویدادی چه دفاعی داریم؟ اگر دشمن شما بداند که شما چه چیزی را میدانید (مثلا اینکه نیویورک برای عملیات تروریستی هدفی آسان است) دیگر دانستن آن چیز ارزشی نخواهد داشت. شاید عجیب باشد که در چنین بازی استراتژیکی، آنچه میدانید شاید بهراستی کمارزش باشد.
این مطلب درباره همه کسبوکارها صادق است. فرض کنیم در کار رستوران کسی بخواهد با بهرهگیری از یک «دستور پخت رمزی» درآمد کلانی به جیب بزند. اگر دستور پخت او آشکار و شناختهشده باشد رستوران همسایه نیز از آن پیروی میکند و آن دستور پخت همهگیر میشود. پول کلان هنگامی از رستوران به دست میآید که اهالی این شغل بهآسانی نتوانند سر از دستور پخت درآورند؛ یعنی این دستور تااندازهای دور از انتظار باشد. هرچه پیروزی در این کار غافلگیرانهتر باشد شمار رقیبان کمتر، و کسی که نخستینبار آن را انجام داده موفقتر خواهد بود. در کار کفش و کتاب نیز وضع همین است –یا هر کسب دیگر. این قاعده درباره نظریههای علمی نیز مصداق دارد –کسی دوست ندارد سخنان کمارزش بشنود. درمجموع میتوان گفت در سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز، احتمال برگشت سرمایه با مقدار برگشتی نسبت وارونه دارد.
چهار) تفکر سریع و کندکتاب تفکر سریع و کند، اثری نوشته ی دانیل کانمن است که نخستین بار در سال 2011 منتشر شد. کانمن در این کتاب پرطرفدار و پرفروش، ما را به سفری دگرگون کننده به اعماق ذهن می برد و دو سیستم تفکر در بشر را تشریح می کند: سیستم اول، سریع، شهود-محور و عاطفی است و سیستم دوم، کندتر، مشورت-محور و منطق گراتر است. کانمن توانایی های خارق العاده و البته نقاط ضعف تفکر سریع را آشکار می کند و تاثیر فراگیر ادراک های شهود-محور را بر تفکرات و رفتارهای ما نشان می دهد. سختی های پیش بینی این که چه عواملی ما را در آینده خوشحال خواهند کرد، چالش های داشتن فهمی عاقلانه و درست از ریسک پذیری در زندگی حرفه ای و شخصی، و تاثیر عمیق جانبداری های ذهنی بر تمامی جنبه های ریز و درشت زندگی انسان را تنها از طریق رسیدن به درکی درست از چگونگی کارکرد این دو سیستم در کنار یکدیگر می توان فهمید؛ سیستم هایی که تمامی قضاوت ها و تصمیمات ما را شکل می دهند.
پنج) معامله گر منضبط درباره کتاب:در بازار، زمانی که یک معاملهگر یک دلار سود میکند به معنای این است که یک معاملهگر دیگر یک دلار ضرر میکند. در واقع سودی که معاملهگران کوچک به صورت دايم از بازار به دست میآورند، به صورت مستقیم از جیب معاملهگران دیگری میآید که به صورتی صادقانه به فعالیتهای اقتصادی میپردازند. حالا همه میخواهند بدانند که چطور این اقلیت، بیشترین سود را با کمترین زحمت به دست میآورند. باید بدانید که بین این دو معاملهگر تفاوتهایی وجود دارد.
معاملهگرانی که همیشه سود میکنند در همه معاملههای خود با یک نظم ذهنی خاص وارد میشوند، آنها منضبط هستند، عواطف خود را به خوبی کنترل میکنند، به خودشان مسلط هستند و همسو با جریان بازار قدم برمیدارند.
این موضوع نشان دهنده این است که معاملهگران موفق از نظر روانشناسی به خوبی روی خود کار کردهاند و شرایط بازار هرگونه که باشد آنها میتوانند کنترل ذهن خود را برای داشتن یک معامله موفق، حفظ کنند.
این کتاب به شما کمک میکند تا ساختار ذهنی یک معاملهگر را بدانید.
بخشی از کتاب:جامعه همواره ارزشها و باورهای مختلف به افراد میآموزد. هدف جوامع از این کار ساختن الگوی فکری است که براساس آن افراد بتوانند در جامعه زندگی کنند. اما این الگوی فکری نمیتواند در بازار معاملهگری موثر باشد.
قرار گرفتن در دسته معاملهگران موفق به این بستگی دارد که شما بر عادتهای فکری سرسختی که دارید، غلبه کنید. برای این کار باید یک الگوی ذهنی همسو با بازار را یاد بگیرید. اگر میخواهید که این اتفاق رخ دهد باید باورهایی که در ذهنتان بسیار عمیق هستند را مورد آزمایش قرار دهید. شرایط بازارهای مالی با متن زندگی، بسیار متفاوت است. در بازارهای مالی رویدادها همواره در حال تغییر هستند و احتمال دارد که راههایی که دیروز باعث موفقیت شما شده بودند، امروز دیگر اثر نکند.
شش) ایده عالی مستدام درباره کتاب:ایدههای عالی همیشه موفق نیستند. اغلب حتی برخی ایدههای جذاب بدون پاداش باقی میمانند و فقط در قفسه پروندهها خاک میخورند. اما ایدههای بیارزشتری مثل شایعات و افسانههای محلی به سرعت منتشر میشوند. برای مثال، وحشت مردم آمریکا در مورد آبنباتهای مسموم هالووین را در نظر بگیرید. میلیونها پدر و مادر نگران این بودند که فرزندانشان در شب هالوین از غریبهای آبنبات مسموم دریافت کنند. آنچه آنها نمیدانستند این بود که این شایعه تنها یک افسانه بیاساس محلی است. چرا داستانهای این چنینی خیلی زود منتشر و همهگیر میشود؟ چرا فراموش کردن و نادیده گرفتن آنها خیلی سخت است؟ پاسخ خیلی ساده است. دو ویژگی اساسی در آنها وجود دارد. آنها به یاد ماندنی هستند و مردم مشتاقند تا آن را به دیگران منتقل کنند. با بهرهگیری از این دو اصل مهم، میتوان هر ایده را طوری طراحی کرد که محبوب و مستدام (پایدار) باشد.
در این خلاصه کتاب میآموزید که چگونه یک ایده عالی بسازید که پایدار بماند و گسترش پیدا کند. ویژگی های یک ایده مستدام فصول این کتاب را تشکیل میدهند. پیام اصلی این کتاب این است که هر ایدهای میتواند ماندگار باشد. داستانهای موفق، کمپینهای تبلیغاتی و ایدههای موفق، ویژگیهایی دارند که در موفقیت نهایی آنها خلاصه شده است.
بخشی از کتاب:در حقیقت مردم تمایل دارند، خودشان را به صورت خلاصه توصیف کنند. هرچه درباره موضوعی بیشتر بدانند، توضیحات خلاصهتری از مساله را ارايه میدهند. این عمدتا به این دلیل است که برای اکثر مردم سخت است خود را به جای شنونده بگذارند و یا از خود بپرسند “آن چه که من میگویم به نظر افراد دیگر، چگونه میرسد؟” در ادامه یک آزمایش کلاسیک را بررسی میکنیم. در این آزمایش از فردی خواسته میشد، با انگشتان خود بر روی میز ریتم آهنگ مشخصی (برای مثلا آهنگ Jingle Bells) را برای یک نفر دیگر بنوازند، و شنونده باید نام آهنگ را حدس بزند. درحالیکه موسیقی برای نوازنده در گوشش پخش میشد، شنونده فقط باید به ریتمی توجه میکرد که نوازنده درحال نواختن آن بود. نوازنندهها تصور میکردند که شنونده به احتمال 50 درصد، ریتم را درست حدس میزند، اما شانس موفقیت شنوندهها در واقعیت فقط 2 و نیم درصد محاسبه شد. مساله این است که مردم فراموش میکنند که همه افراد به اندازه خودشان درباره موضوعی اطلاعات ندارند. چه این اطلاعات تنها یک ریتم در ذهن باشد چه یک ایده. همین تاثیر دقیقا در ارتباط کلامی وجود دارد. همانطور که ضربه زدن روی میز، ریتم آهنگ را منتقل میکند، اطلاعات مختصر نیز پیام را انتقال میدهند. تنها با استفاده از اصطلاحات منسجم و قابل درک میتوان از فهم پیام اطمینان حاصل کرد. در عین حال، آوردن مثال و یا حتی استفاده از تصاویر توصیفی برای کمک به انتقال یک نکته، اغلب مفید است. نه تنها درک اصطلاحات ملموس، توصیفی و منسجم آسان خواهد بود بلکه این ایدهها میتواند مستدام بوده و همواره در ذهن باقی بمانند. منسجم بودن ایده، بدین معنی پرهیز از ارايه اصطلاحات تخصصی هنگام صحبت با مردم است. فروشنده فقط «خدمات پس از فروش برای مشتریان» را عرضه نمیکند بلکه آنها پول یک تی شرت را به مشتری بر میگردانند، حتی اگر آن را از شعبه دیگری خریداری کرده باشد.
گربه فقط «سلیقه خود را متناسب با توانایی خود تغییر نداده است»، بلکه خودش را متقاعد کرده است که گوشتی که دستش به آن نمیرسد، حتما بو میدهد. هرچه یک ایده بهتر و ملموستر توصیف شود، در هنگام انتقال، احتمال پایداری و ماندگاری بیشتری خواهد داشت.
هفت) هفت پرسش استراتژیکدرباره کتاب:
کتاب هفت پرسش استراتژیک تحت عنوان انگلیسی (Seven strategy questions) برای اولین در سال 2010 منتشر شد. رابرت سایمونز کتاب «هفت پرسش استراتژیک» را با تجربهی 25 سال آموزش مدیران و مطالعه دربارهی دلایل موفقیت و شکستهای آنها به رشتهی تحریر درآورده است. به اعتقاد او روشهای نوین مدیریتی سالها تدریس و آموزش داده میشوند، اگرچه کارآمد به نظر میرسند، اما به ندرت با شرایط حقیقی و مشکلات پیچیدهی سازمانها سازگار میشوند و مشکلات آنها را حل میکند.
به همین علت رابرت سایمونز در این اثر توضیح میدهد که اصول تدوین یک استراتژی مطرح کردن پرسشهای درست و جواب دادن صریح به آنهاست. طرح پرسشهای ساده میتواند سردرگمی مدیران را از بین ببرد و به آنها کمک کند تا بررروی مسايل مهم و کلیدی تمرکز کنند.
علاوه بر آن هر کسب و کار پیچیدگیهای مخصوص به خود را دارد و از فرمولهای از پیش تعیین شده تبعیت نمیکند. بنابراین بحث و مذاکره و فکر کردن به فرضیههای ناگفته از بهترین راهکارهای انتخاب استراتژی محسوب میشود.
دو پرسش ابتدایی این کتاب در مورد مشتریهای شماست و ارزشهای اساسی شما را مطرح میکند. پرسش سوم و چهارم برای متغیرهای کلیدی عملکرد و توانایی شما برای متمرکز نمودن افراد بر هدف استراتژیک طراحی شده است. پرسش پنجم و ششم دربارهی تنش خلاق و تعهد کارکنان است و پرسش هفتم، رویکردی به آینده دارد و از تغییرات و توانایی انطباق با آنها صحبت میکند.
بخشی از کتاب:
خود را درپنج تا هفت سال آینده تصویر کنید. به جای موفقیت، بدترین شرایط را تصویر کنید. شرایطی را در نظر بگیرید که استراتژی شما شکست خورده است: محصولات شما دیگر به کار نمیآیند. رقبایتان بر شما چیره شدهاند. کارکنان خوب خود را از دست دادهاید. فرض کنید استراتژی نابود شده است. چه اشتباهی رخ داده است؟ چه چیزی باعث این فلاکت شده است؟ این تمرین ناخوشایند است. اما برای شناسایی متغیرهای کلیدی عملکرد استراتژی شما ضروری است. اگر کسب وکار شما در این متغیرها شکست بخورد، کل استراتژی نابود میشود.
هرچند تمرکز بر شکست به نظر اغراق آمیز میآید. اما این تکنیکی است که وارن بافت بارها از آن استفاده کرده
است. وی توصیه میکند که شرایط بد را تصور کنید. به آن شرایط نگاه کنید. اگر همه برنامههای شما اشتباه پیش برود. چه اتفاقی می افتد؟ کجا نمیخواهید بروید و چه میشود که آنجا قرار میگیرید؟ به جای نگاه کردن به موفقیت، فهرستی از شکستها را آماده کنید.
چه چیزی باعث شکست استراتژی شما میشود؟ ناتوانی در استفاده از فناوریهای نوین؟ تامین موارد ارزان قیمت؟ کیفیت؟ ارتباط با مقامهای دولتی؟ جذب کارکنان خوب؟
هر استراتژی متفاوت است. اما باید بتوانید سه چیزی را که برای توفیق شرکت شما مهم هستند. فهرست کنید. اگر کسب وکارتان در این متغیرها شکست بخورد. کل استراتژی شما به خطر میافتد. آنها چه مواردی هستند؟ مدتی تامل کنید و آنها را بنویسید.
این متغیرهای کلیدی باید در زمرهی مهمترین کارهای شما و تیم مدیریت باشند و مدام پایش شوند. این معیارها وجود دارند یا در لابه لای معیارهای کم اهمیتتر پنهان هستند.
این تمرین؛ پرسشهایی را بر میانگیزد. برای مثال، تصور شکست استراتژی سیتی بانک – با تمرکز بر بانکداری ارتباطی – بیشتر مبتنی بر وفاداری مشتری است تا رضایت مشتری. ایجاد ارتباط بلندمدت با مشتریان هدف، موضوع حیاتی استراتژی است و نه تلاش برای راضی کردن مشتریانی که به بانک میآیند تا معاملات معمول بانکی را داشته باشند. هر سازمانی تنها معیارهای محدودی دارد که واقعا برای پیاده سازی موفق استراتژی، حیاتی است. در آمازون، نارضایتی و دلخوری خریدارها در صدر فهرست مواردی است که استراتژی را به شکست می کشاند. بنابراین مدیران سعی میکنند خرید را تا جایی که ممکن است آسان کنند و توجه خود را به درآمد به ازای هر کلیک و درآمد به ازای هر صفحه معطوف کنند. در سیتی بانک، رضایت مشتری (یا شاید وفاداری مشتری) با سهم بازار و درآمد از مشتریان هدف همراه میشود.
هشت) کار عمیقکتاب کار عمیق؛ قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته اثر کال نیوپورت است. او در کتاب کار عمیق دربارهی کار عمیق و متمرکز، و نتایجی کار کردن به صورت متمرکز حرف زده است.
کار عمیق از زمان انتشار در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و آمازون قرار گرفته است. شما میتوانید این کتاب را با ترجمهی ناهید ملکی تهیه کنید و کارتان را متحول کنید.
درباره کتابچرا بدون کار عمیق و متمرکز، نمیتوان به نتایج آنچنانی رسید؟ کال نیوپورت در کتاب کار عمیق میگوید که «تمرکز» در دنیای پرآشوب امروز، حلقه مفقوده موفقیت است. کار کردن در دنیایی که به علت پیشرفت بالای تکنولوژی در دسترس بودن، یکی از جذابیتهای آن به شمار میرود. سخت شده است. بسیاری از اوقات ما تمام وقت و انرژیمان را صرف دنیای مجازی میکنیم و نتیجهی چندانی هم عایدمان نمیشود. گاهی اوقات هم، افرادی را که چندین کار همزمان انجام میدهند، تحسین میکنیم. دوست داریم خودمان هم با انجام همزمان و یا سریع چندین کار، بازدهیمان را بیشتر، و در وقتمان صرفهجویی کنیم. اما مشکل بزرگی در این نگرش وجود دارد؛ هیچ نتیجه مهم و قابل افتخاری با این شیوه به دست نمیآید!
کال نیوپورت در کتاب کار عمیق به توضیح این مسالهی مهم پرداخته است که چطور میتوان از زمانی که هر روز بیهوده صرف مجازی میکنیم، بکاهیم و به کار عمیق بپردازیم. کال نیوپورت در فصل اول کتاب مثالهایی از زندگی افراد موفق و کار عمیق به روش آنها زده است. در فصلهای دوم و سوم کتاب کار عمیق، با توضیح دادن مفهوم و قواعد کار عمیق، نحوه و قدرت تمرکز کردن بر یک کار مشخص را بیان کرده است.
نه) اصل گراییدرباره کتاب
کتاب «اصلگرایی» (2014) به شما یاد میدهد که چگونه با انجام کارهای کمتر کیفیت کارها را بهتر کنید. این کتاب با ارايهی راهکارهای عملی برای تعیین اولویتها به شما کمک میکند از شر زوايدی که مانع بهرهوری میشوند، رها شوید. این کتاب برای کیست؟ هر کسی که فکر میکند در عین پرمشغله بودن بهرهوری چندانی ندارد هر کسی که احساس میکند هیچوقت زمان کافی ندارد هر کسی که در تعیین اولویتهای زندگیاش درمانده است.
دربارهی نویسنده گرگ مککیون باید گفت که او نویسنده و مشاور مدیریتی است که در شرکتهایی نظیر گوگل، فیسبوک، اپل، توییتر و لینکدین به مربیگری پرداخته است. او فارغالتحصیل رشتهی مدیریت ارشد کسبوکار (MBA) از دانشگاه استنفورد است و در همین دانشگاه دورهی آموزشی «طرحریزی زندگی» را پایهگذاری کرده و نویسندهی کتاب پرفروش «تقویتکنندگان» است.
ده) فرمول درباره کتاب همه میخواهیم که موفق شویم و در این مسیر به صورت پایدار قدم برداریم. این کار تنها در صورتی اتفاق میافتد که بتوانیم قوانین موفقیت را یاد بگیریم. در این میکروکتاب 5 قانون اصلی موفقیت با زبانی ساده آورده شده است. با به کارگیری آن قوانین، داشتن پشتکار و بالا نگه داشتن میل خود برای برترین شدن، میتوانید در دسته افراد موفق قرار بگیرید. این کتاب توسط نویسندگان برتری مثل مالکوم گلدول و نسیم نیکولاس طالب پیشنهاد شده و مورد تقدیر قرار گرفته است.
آلبرت لزلو بارابسی یک فیزیکدان مجارستانی است که بیشتر به خاطر تحقیقات خود در زمینه تيوری شبکه شناخته میشود. او در حال حاضر عضو مرکز زیستشناسی در دانشگاه نوتردام است و به عنوان مدیر و استاد برجسته بخش تحقیقات شبکه پیچیده در موسسه دانا فاربر فعالیت میکند. بیشتر شهرت او به خاطر نگارش مقالات علمی است، اما با نوشتن کتاب «فرمول: قوانین جهانی موفقیت» توانست خود را بیشتر به مخاطبان و جامعه علمی معرفی کند.
بخشی از کتاب فرمولجالب اینجا بود که محققان متوجه شدند که خلبانان دیگری هم در این بین بودند که رکودشان از این خلبان بیشتر بوده و رشادتهای زیادتری هم از خودشان نشان دادند. این موضوع نشان میدهد که او نسبت به سایر همکاران خود، شهرت بیشتری به دست آورده بود.
دو نکته مهم باعث شده بود که این خلبان به شهرت برسد:
1. در کنار نام او از عناوینی چون «بارون سرخ» استفاده شده بود.
2. هنرنماییهای هوایی او دايم مورد تجلیل قرار گرفته بود.
منفرد کسی بود که کارش را به بهترین شکل انجام میداد. اگر شما هم در هر کاری بهترین باشید، قرنها بعد هم در یادها خواهید ماند. عملکرد شما با موفقیتهایتان ارتباط مستقیمی دارد. این چیزی است که از کودکی آن را به ما یاد دادهاند. عملکرد منفرد در مقابل رقبایش نشان میدهد که باید تعریف خود را از موفقیت تغییر دهیم. موفقیتی که منفرد به دست آورده به دلیل نحوه برداشت ما از عملکرد فرد مورد نظر است. به همین دلیل است که میگوییم موفقیت شما مربوط به «ما» است و «ما» یعنی دیگران هستند که از شما یک قهرمان یا یک فرد معمولی میسازند. از این رو اگر شما میخواهید که عملکرد خود را بررسی کنید، باید جامعه خود و جایگاهی که در آن دارید را مورد بررسی قرار دهید. همین نقطه نظر کوتاه باعث شده که فردی مانند منفرد تا دنیا، دنیا است در یادها زنده بماند و دیگران جایی در ذهن مردم نداشته باشند.
دیدگاهها